جدول جو
جدول جو

معنی بل بل کردن - جستجوی لغت در جدول جو

بل بل کردن(مَهَْیْ)
در تداول عامه، سخت بسرعت و بگستاخی سخن گفتن. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
بل بل کردن
بسرعت و به گستاخی سخن گفتن
تصویری از بل بل کردن
تصویر بل بل کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دل دل کردن
تصویر دل دل کردن
کنایه از شک و تردید داشتن، تشویش و تردید در کاری، دودلی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کل کل کردن
تصویر کل کل کردن
پرگویی کردن و سر یکدیگر را به درد آوردن
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
گویا کردن و بر سر شور آوردن، متعدی بلبل شدن. (از آنندراج) :
سواد جوهر آئینه بلبلش کرده ست
وگرنه طوطی من گفتگو چه میداند.
محمدقلی سلیم (از آنندراج).
لغت نامه دهخدا
(مَ)
شیرین زبانی کردن. (فرهنگ فارسی معین). پرحرفی کردن و حرفهای بیهوده و نامناسب زدن. (فرهنگ لغات عامیانه)
لغت نامه دهخدا
(نَ نَ حَ)
در تداول، تحسین گفتن. آفرین کردن. تعریف فراوان کردن از چیزی
لغت نامه دهخدا
(تَءْ بَ تَ)
مردد ماندن. تردید. دودلی. مردد بودن. دودل بودن. (یادداشت مرحوم دهخدا). تردید داشتن. دودلی و بی تصمیمی. مردد بودن در اقدام به کاری یا دست بازداشتن از آن. (فرهنگ لغات عامیانه). دلادل کردن. (فرهنگ عوام) ، بی قراری کردن. (غیاث). اضطراب و بی قراری کردن. (آنندراج) :
کی به دست سنبل فردوس دل خواهیم داد
تا که در سودای زلف یار دل دل می کنم.
صائب (از آنندراج).
- دل و دل کردن، اضطراب و بی قراری کردن. (آنندراج).
- ، اظهار بی قراری کردن با گفتن لفظ ’دل و دل’:
دنبال چشم او دل و دل کرده می روم
وز گریه راه را همه گل کرده می روم.
سنجرکاشی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بلبل کردن
تصویر بلبل کردن
عاشق کردن، آشفته کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلبلی کردن
تصویر بلبلی کردن
شیرین زبانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل دل کردن
تصویر دل دل کردن
مردد ماندن، تردید داشتن، بی تصمیمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از به به کردن
تصویر به به کردن
تحسین گفتن، آفرین کردن، تعریف فراوان کردن
فرهنگ لغت هوشیار